در فروردین ۱۳۳۴ و پس از آنکه بیآبی باعث از میان رفتن هفتاد درصد محصول بلوک شیرآب و ده درصد محصول رومیان کنگی شد، سرداران و سران ایلات سیستان و عمده مالکان میان کنگی در تلگرافخانه تحصن و خطاب به نخستوزیر وقت اعلام کردند که «اگر در مرکز، عملی مقدور نیست، برای احقاق حق خود و کشیدن سدهای افغان، ما اهالی سیستان شخصاً اقدام نماییم». مشکل تامین حقابه رود هیرمند هرچند مشکلی قدیمی است، اما بر اساس یک قرارداد تا حد زیادی حل شده بود و تا زمان بر سر کار آمدن دولت جدید طالبان، یک چالش عمده محسوب نمیشد. دولت جدید طالبان، تقریباً با قطع کامل حقابه ایران، وضعیت اجتماعی زندگی در سیستان و بلوچستان را که تا پیش از این نیز بحرانی بود، بحرانیتر کرد. بسیاری از روستاها به دلیل خشکسالی عملاً تخلیه شدهاند. مشکلات اجتماعی تشدید شده است و فقر مطلق باعث روی آوردن جوانها به حوزههای مانند سوختبری و قاچاق مواد مخدر شده است.
مسئلهای که انتقادهای زیادی را در پی داشت، حمایتهای گسترده طیفی تندرو از حاکمیت از سرکار آمدن طالبان بود، آنها طالبان را جنبش اصیل منطقه خواندند و حمایتهای مختلفی به این گروه عرضه داشتند، اما در مقابل تنها خواسته از آنها آمریکاستیزی بود و تامین حقابه هیرمند جای در میان این مطالبات نداشت.
در روزهای اخیر سید ابراهیم رئیسی مجدداً به طالبان اخطار داد که حقابه هیرمند را پرداخت نمایند، با این همه کارشناسان چندان خوشبین نیستند که دولت طالبان چندان به این اخطارها توجهی کند.
حسین شریعتمدار، رئیس مرکز مطالعات راهبردی کشاورزی و آب در گفتوگو با آفتابنیوز اظهار کرد: رود هیرمند از افغانستان تغذیه میشود و ما همواره در مسئله تامین حقابه با افغانستان مشکل داشتهایم، یک سال میگفتند خشکسالی است، یک سال بهانه دیگری میآوردند. تا اینکه بلاخره در سال ۱۳۵۱ قراردادی میان نخست وزیر وقت ایران، هویدا و موسی شفیق نخستوزیر آن زمان افغانستان به امضا رسید. در این قرارداد افغانستان متعهد شد، سالیانه معادل ۸۵۰ میلیون متر مکعب که برابر با ۲۲ متر بر ثانیه بود، به ایران و در واقع به منطقه سیستان و بلوچستان حقابه بپردازد. البته در همان سال هم این کار در افغانستان مورد اعتراض برخی شهروندان آن کشور قرار گرفت، اما به هر حال یک قرارداد رسمی بین دولی بود که امضا شده بود.
وی در ادامه گفت: پرداخت حقابه به ایران به صورت کجدار و مریز ادامه داشت تا آنکه در دوره ریاست جمهوری آقایان کرزی و غنی، دوباره چالشهای جدیدی به وجود آمد. در ایران هم چند چاه نیمه که یکی از آنها توسط ژاپنیها ساخته شده بود، برای ذخیره آب هیرمند احداث گردید. آقای اشرف غنی در این مورد به مقامات کشور ما اعلام کرد که باید در این مورد تعامل داشته باشیم، یعنی ایران یک نفتی، چیزی به جای آب پرداخت نمایید، چون ساکنان آن منطقه از افغانستان بسیار فقیر هستند. آقای عراقچی معاون وقت وزیر امور خارجه نیز درصدد ایجاد تعاملی بود که تامین دائمی حقابه را تضمین کند، ایشان در جلسهای به بنده گفت، درآمد سرانه این سوی مرز (ایران) قریب ۴۰۰۰ دلار و آن سوی مرز (افغانستان) حدود ۲۰۰ دلار است؛ بنابراین ما اگر بتوانیم داد و ستد سودبخشی میان بلوچستان و مردم آن منطقه تعریف کنیم، میتوان مشکل را حل کرد.
این کارشناس در ادامه بیان کرد: در واقع باید به گونهای تعامل تجاری برقرار کرد که مردم آن منطقه از افغانستان نیازمند داد و ستد با ایران باشند. من در سفری در دهه ۷۰ به زابل دیدم که کشاورزان گندم خود را به افغانستان صادر میکنند، چنین تعاملات ارگانیکی از قبل وجود داشت و باید دوباره احیا شود، رساله دکتری یکی از همکاران ما نیز درباره برقراری همین تعاملات بود. متاسفانه دولت دوم طالبان در مسئله حقابه ایران بسیار سختگیر است و هر بار یک بهانهای میآورد. حتی شنیده شده است که گاهاً آب سد کمالخان را به دشت گود زره رهاسازی میکنند تا مجبور نباشند به ایران سرریز نمایند. یعنی ترجیح میدهند آب در بیابان بیآب و علف، تبخیر شود، اما وارد خاک ایران نشود.
ی سوال پیش میاد که مگر طالبان دست پخت امریکا و عربستان و اسراییل و غرب نبود چرا آنها سفارت خانه شان باز نکردن؟
بویژه
شریعتمداری کیهان نشین
رائفی پور
مولوی عبدالحمید
و سایر .....
بسیار ضعیف تر
و البته بدون حمایت غرب
در صورت ادامه ی این روند در همسایگی با یک ابرقدرت
منتظر عواقب سخت نظامی آن باشند .
میشه یه نفر رو اسم ببری که اینجور نظری داشته؟